از این طرف خط که ایستادم تا چراغ عابر اجازه بده تا رد بشم ، پشت یکسری دختر و پسر که تند تند انقلاب و راه میرفتن و بلند بلند میخندیدن چشمم با دیدن شیرینی فرانسه برِ ابوریحان ذوق کرد. آدمایی که از پشت شیشه قدیش بیرون رو  با ریتم خودشون میدیدن و لابد حظ میکردن. 

اون جایی که دنبالش بودم تغییر کرده بود و دوباره باید برمیگشتم تو دل انقلاب، چرخیدم دور خودم چندباری و باز هم حاضر نشدم کمک بگیرم این بدترین حالت شخصیتیه منه که تا جونم درنیاد  سِلف طور دنبال همه چیزم.بعد پیدا کردن کتاب  دوباره تو بغل انقلاب بودم. 

گوشی سمت چپ هندزفریم کار نمیکرد ،صبح انداخته بودمش تو سطل. با یه لنگش تو گوش راستم change of season رو گوش دادم تا ته و با تمرکز. گوش چپم اما هنوز دیالوگای آدمای کنارمو میکشید تو خودش من بالا میاوردم! هر قدمی که برمیداشتم حس خفگی داشتم یاد زمستون دوسال پیش وسط دانشکده افتادم که از شدت آلودگی هوا دوباره نفس تنگی اومده بود سراغم و مدام نفسای عمیقی میکشیدم که باهام راه نمیومدن که نمیومدن.نگهبان گفت زنگ بزنم اورژانس و من نشسته بودم رو زمین و میگفتم لازم نیست خودش خوب میشه. 

آدما تو انقلاب حرف و حرکتشون سیگار بود.

+ پایه ای قلیون؟ اینو به دختری گفت که دستشو گرفته بود.

- آره چرا که نه

از خیابون رد شدم اینقدر تو ریه هام کشیده شده بود که دست راستم روی قفسه سینم حرکت میدادم. متوجه اطرافم نبودم حتی نفهمیدم کی موزیک و تغییر دادم فقط سرمو بالا آوردم دیدم روبروی دانشکده فنی نشستم. نشستم و نگاه کردم. خیلی با جزئیات میتونستم کل این راه رو قصه کنم ،خیلی بیشتر از این حرفا ولی میدونی بعضی وقتا لازم نیست همه چیز گفته بشه بعضی وقتا تازگی اولین تجربه ها باید بمونه که یادت بده ، که بدونی قرار نیست فردا صبح که بیدار شدی همه چی گل و بلبل بشه .

با جزئیات گفتنِ همه چیز عذاب آوره مثل اون مرد انتظامات مترو که وقتی وارد اتاقش شدم تا سوال بپرسم از اون نگاه های زُلِ بدریخت داشت و هی پای راستشو ت میداد ،خودکار بیکشو تیک وار میزد روی میز و گفت نمیدونم! اگه بخوام همه چیز میتونم اونقدر سخت کنم که کمربندمو تا ته مسیر از ترس محکم ببندم.

اما نه، میبینم، حالم بد میشه، رد میشم ، و تموم میشه!  مثل همون پسربچه با بلوز قرمز که صورتشو براش سیاه کرده بودن و خانومی با کیف تپل کرمیش داشت بهش پول میداد، صورتش؟ معصومیت صادق و خالص! بی شک! 

همینصبحیکهرفتیمچیتگردوچرخهسواری

How not to be ignorant about the world

درد مشترک مرا فریاد کن

تو ,  ,رو ,انقلاب ,اون ,راه ,همه چیز ,لازم نیست ,بعضی وقتا ,که از ,با جزئیات

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Sc شبانه ها نت پیانو هایده خودنویس دانلود آهنگ ترکی بهار لطیف قیزی , دانلود آهنگ جدید بهار لطیف قیزی کتاب های من بیبی پُرُداکت ایام فصلنامه علمی دانشجویی مطالعات آرشیوی دانشگاه الزهرا (س)